نوشته شده توسط : آرزو

اگر ندانی به کجا می روی نخواهی دانست کی به آنجا می رسی



:: بازدید از این مطلب : 172
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 23 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو
برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود

 یك شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود

 بر صفحه دلم تو نوشتی صبور باش

468704cvglsslt82.gif قلبم غبار دارد و معنا نمی شود468704cvglsslt82.gif

 بی تو شكست پنجره رو به آسمان غم در حریم ابی دل جا نمی شود

 دریای تو پناه نگاه شكسته است هر دل كه مثل قلب تو دریا نمی شود

 می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی

اما بدون تو كه گلی وا نمی شود

 دردی است انتظار كه درمان آن تویی این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود

 

زیباترین گلی كه پسندیده ام تویی گل مثل چشمهای تو زیبا نی شود

بی تو شكسته شد غزل اشنائیم این رسم مهربانی دنیا نمی شود

گفتی صبور باش و به اینده ها نگر پروانه كه صبور و شكیبا نمی شود

شبنم گلی نگاه مرا باز شسته است دل كنار یاد تو تنها نمی شود

 گلدان یاس بی تو شكست و غریب شد گلدان بدون عشق شكوفا نمی شود

باران كویر روح مرا می برد به اوج اما دلم بدون تو شیدا نمی شود

جهان در انتظار توست یا مهدی

 

جهت سلامتی آقا یک صلوات بفرست  



:: بازدید از این مطلب : 212
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 23 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو

برنامه ریزی نکردن یعنی برنامه ریزی کردن برای شکست



:: بازدید از این مطلب : 181
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 18 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو
 
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره،

  به کسی توجه نمی کنه ،از کسی خجالت نمی کشه، می باره

 و می باره ، آن قدر می باره تا آبی بشه و آفتابی بشه، بعدش

 هم انگار نه انگار که بارش بوده .

                                           کاش می شد مثل آسمون بود.     



:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 12 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو

زندگی رنج به همراه دارد

رنج دلشوره می آفریند

دلشوره جرات می بخشد

جرات اعتماد به همراه دارد

اعتماد امید می آفریند

امید زندگی می بخشد

زندگی عشق می آفریند

عشق عشق می آفریند



:: بازدید از این مطلب : 226
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 10 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو

گفتمش: دل مي‏خري؟! پرسيد چند؟!

گفتمش: دل مال تو، تنها بخند

خنده کرد و دل ز دستانم ربود

تا به خود باز آمدم او رفته بود

دل ز دستش روي خاک افتاده بود

جاي پايش روي دل جا مانده بود ...



:: بازدید از این مطلب : 194
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 7 / 3 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو
باز آمدم از چشمه خواب

 

                             کوزه تر در دستم

مرغان می خواندند

                          نیلوفر وا می شد

                                       کوزه تر بشکستم

در بستم

              و در ایوان تماشای تو بنشستم



:: بازدید از این مطلب : 210
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 16 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو

بشر ، در گوشه ی محراب خواهشهای جان افروز

نشسته در پس سجاده ی صد نقش حسرت های هستی سوز

به دستش خوشه ی پر بار تسبیح تمنا های رنگارنگ

 نگاهی می کند سوی خدا از آرزو لبریز

شب و روزش "دریغ" رفته و ایکاش آینده است

من امشب هفت شهر آرزو هایم چراغان است

زمین و آسمانم نور باران است

کبوترهای رنگین بال خواهش ها

بهشت پر گل اندیشه ام را زیر پر دارند

 صفای معبد هستی تما شایی است

جهان در خواب

تنها من ، در این معبد در این ، محراب

دلم می خواست بند از پای جانم باز می کردند

که من ، تا روی بام ابرها ، پرواز می کردم

از آنجا ، با کمند کهکشان ، تا آسمان عرش می رفتم

در آن درگاه درد خویش فریاد می کردم

دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود

 دلم می خواست دنیا خانه مهر و محبت بود

چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است

چه شیرین است وقتی زندگی خالی ز نیرنگ است



:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 15 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو
شب پیمان گل ها بر می گردم  *  می رم پایان گل ها بر می گردم

 

به جان تو قسم نه ، نازنینم     *   ولیکن ، جان گل ها بر می گردم

                                                   



:: بازدید از این مطلب : 313
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 14 / 2 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آرزو
سلام

 

میدونید خیلی وقته حالی از خودم نپرسیدم . امروز اومدم به خودم سلام بدم

بگم دلم برای خودم تنگ شده خیلی وقت من دیگه من نیستم .

نمی دونم.

 درگیریهای روزانه حتی اجازه نمی ده خودت رو به یاد بیاری

واقعا چرا ؟ برای شما اتفاق می افته ؟

یک دفعه چشم باز می کنی می بیینی گم شدی ؟

کجا ؟

تازه اون وقته که دنبال این می افتی که ببینی تو چه موقعیتی قرار داری ؟

حالا اگه دیر نشده باشه ! جالبه

بعدش به خودت می خندی می گی تو این همه مدت من حتی یک بار هم فکر نکردم ؟

چرا ؟ چرا ؟

حالا اگه مثل من خیلی امیدوار باشین سعی می کنید نیمه پر لیوان رو ببینید .

یعنی منفی بافی نکنید . بعدشم هدف بعدی رو شروع کنید .

ولی واقعیت اینه که تو  یه برهه زمانی رو از دست دادی شایدم چندین فرصت ...

پس بهتره فکرات رو جمع کنی تا یهو گم نشی یا خودت رو گم نکنی

گاهی اوقات می خوای ابراز وجود کنی بگی منم هستم حتی اگه نباشی

ولی باید بدونی من کردنت نشون از بزرگی نداره

و برای ابراز وجود رو زمین چیزی پیدا نمی کنی .

باید خودش بخواد تا رها بشی تا من بشی .اگه نخواد نیست می شی



:: بازدید از این مطلب : 250
|
امتیاز مطلب : 60
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 14 / 2 / 1389 | نظرات ()