سلام
من اومدم
می دونم یکم دیره ، شما ببخشید.
یکم این روزا قاطی کردم شما بذارید به حساب این موضوع .
ولی حالا می خوام بعد از این با دست پر بیام و مطالب خوبی بنویسم .
سعی من اینه که سلسله وار باشه.هر جا که احساس شد نیاز به تصحیح هست،خوشحال می شم از ابراز نظرها.
چند وقته حس غریبی دارم ، مثل خوره داره من رو می خوره ، کاش می شد توصیفش کرد،یه چند روزی تو این حال و هوا بودم تا اینکه با یک تلنگور... ، بازگشت ،نمی دونم شاید اگه بگم چطوری ؛خنده دار باشه ولی مهم اینه که من رو دوباره برگردوند به حالت معمولی؛ که فکر کنم،شاد باشم، و کارهایی که شادم می کنه دنبالشون برم،برای همین می خوام بنویسم از افکارم ،از احساسم، از دلم ، برای کسایی که درکش کنند ، وبدونن پشت این چهره و نگاه چی میگذره و تنها به امید فکر کرد. 
:: بازدید از این مطلب : 278
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22